به گزارش خبرنگار وسائل، مقاله حاضر درصدد آن است که احتجاجات فقهی ـ حقوقی ورود مدرنیته سیاسی به ایران در دوره قاجار را در چارچوب نظریه «کنش ارتباطی هابرماس» تفسیر کند. برای نیل به این هدف مقاله حاضر تلاش دارد تا با کاربست روش شناسی «گفتمان انتقادی» و روش پژوهش اسنادی، مقدمات لازم برای بررسی مدعای خود را فراهم کند.
طرح مسئله
بررسی دو نظریه «سلطنت مشروطه» و «سلطنت مطلقه» پس از استبداد صغیر و تدوین این دو نظریه در دوره مشروطه در سنت فقه شیعه و همچنین توجیه گفتمانی باعث مفاهیمی مانند قانون، مجلس، آزادی و برابری وارد سنت فقهی معاصر شیعه شد و نسبت به پذیرش یا رد آنها احتجاجات جدیدی در میان فقیهان دوره مشروطه شکل گرفت.
پیشینه موضوع
ادبیات شکل گرفته در زمینه اندیشه سیاسی ـ دینی دوره مشروطه به دو دسته عمومی تقسیم میشود دسته نخست که شامل تصحیح و تحشیه یا ترجمه رسائل و کتابهایی است که توسط نویسندگان آن دوره نگارش یافته است.
همچنین ادبیاتی نسبتا غنی در سالهای اخیر شکل گرفته است که نظریههای آن دوره را تفسیر و ارزیابی میکند و نوشته حاضر تلاش میکند با استفاده از این دستاوردها اندیشههای سیاسی دوره مشروطه را از منظری تفسیر کند که کمتر بدان توجه شده است.
روش شناسی «گفتمان انتقادی» و چارچوب نظری «کنش ارتباطی»
گفتمان انتقادی بدان معنا است که «عقلانیت ارتباطی» میان دو دسته از فقیهان مشروطه گرا و مشروعه خواه در ضمن گفتوگوهای «وضعیت مشروطیت» شکل بگیرد.
عقلانیت ارتباطی در گفتمان انتقادی، گونهای از عقلانیت است که در ضمن انجام «گفتوگو» به وسیله «رسانه زبان» به منصه ظهور میرسد؛ بنابراین انجام یک «کنش گفتوگویی» بوسیله ابزار زبان، شرایط امکان تحقق عقلانیت ارتباطی را فراهم میآورد. برای این منظور نظریه کنش ارتباطی هابرماس فرایند زیر را ارائه میکند:
۱- تعریف وضعیت مورد گفتوگو به وسیله یکی از گفتوگو گران. ۲- تعیین یک مسئله برای گفتوگو بر اساس وضعیت تعریف شده. ۳- بیان مسئله به وسیله یک گذاره توصیفی، توضیحی یا بازنمایشی به صورتی که به وسیله کلمه بله یا خیر به وسیله مخاطب قابل پاسخ باشد. ۴- پاسخ مثبت یا منفی مخاطب. ۵- در صورت مخالفت مخاطب، احتجاج بندی مجدد مسئله توسط مخاطب. ۶- پاسخ مثبت یا منفی نفر اول.
میراث فقهی به مثابه فضای سازنده نظریه سلطنت مشروطه و سلطنت مطلقه
نیازها و الزامات جدید ناشی از اصطلاحات، مفاهیم جدیدی در دوره مشروطه ایجاد کرد که مهمترین آنها چهار مفهوم آزادی، برابری، قانون اساسی؛ سلطنت مشروطه و مطلقه و مجلس شورای ملی بود و باعث شد فقیهان عصر مشروطه به دو دسته موافق و مخالف تبدیل شوند که هر یک کوشیدند تا با استفاده از ظرفیتهای فقه شیعی نسبت خود را با این مفاهیم بسنجند.
تعریف وضعیت «استبداد» و «مشروطیت» در سنت فقهی
مشروطیت به عنوان یک واقعه مستحدثه، وارد سنت فقهی شیعه شد. فقیهان ایرانی مقارن با برپایی جنبش مشروطه با وضعیت جدیدی روبرو شدند که موضوعات نویی را برای آنان ایجاد میکرد؛ لذا بررسی این موضوعات برای این فقیهان ضروری بود و آنان میبایست وضعیت جدید را تعریف و عناصر سازنده آن را مشخص میکردند؛ لذا مشروطیت وضعیتی بود که به وسیله دو لایه از عناصر وضعیتی تعریف میشد و در مقابل وضعیت استبداد هویت مییافت.
موضوع بندی و احتجاج برای نظریه سلطنت مشروطه در فقه شیعه
تحولات اصلاحی دولت مردان در ایران وضعیت مشروطیت را به وجود آورد که افق جدیدی را فراروی فقیهان ایرانی گشود و باعث شکل گیری دو نظریه سلطنت مشروطه و نظریه سلطنت مطلقه منتهی شد. آنچه در ذیل آمده بررسی وضعیت مشروطیت میباشد: ۱- تحدید قدرت سیاسی، ۲- تدوین قانون اساسی، ۳- تاسیس مجلس ملی، ۴- آزادیهای سیاسی و مدنی، ۵- برابری مدنی شهروندان.
نتیجه گیری
دو نظریه «سلطنت مشروطه مشروعه» و نظریه «سلطنت مطلقه» نظریات جدیدی در سنت فقه شیعه به شمار میآیند که در دوره مشروطیت ایران در سنت فقهی شیعه و در تقابل با یکدیگر تدوین شدند و به طبع آن موضوعات و مفاهیم جدیدی را به مباحث فقهی افزودند.
مقاله «فقه سیاسی و تجدد؛ تحلیل گفتمانی فقه سیاسی مشروطیت» نوشته محمد پزشگی است که در فصلنامه «علمی ـ پژوهشی علوم سیاسی»، سال هجدهم شماره ۶۹، در بهار ۹۴ انتشار یافته است./205/241/ح